«نهنگ آبی» جیرانی به اندازه قورباغه هم نیست!
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۱۲۹۲۷۳
حالا تلاقی یک زوج ناموفق سینمایی، در سریال «نهنگ آبی» مثلث خود را با جیرانی ساختهاند و تلاش این مثلث، یک سریال بسیار نازل و ضعیف است که خرید و تماشای آن یک خسران است.
به گزارش مشرق، سریال «نهنگآبی» فریدون جیرانی، مثل سایر سریالهای تولید و توزیع شده در شبکه نمایش خانگی، از آن دسته سریالهایی است که در نیمه ابتدایی سریال، مخاطبانش را ناکام میگذارد تا موفقیتهای کارگردان و تهیهکننده مثل سایر آثارشان در حوزه سینما هیچگاه از عدد 2 تجاوز نکند و نام بیهوده پرطمطراق «بهرام توکلی»، دوباره مورد بررسی گیرد، چرا بدترین داستاننویس کوتاه، فیلمنامهنویس معرفی شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*چرا «جیرانی» فیلمساز و سریال ناموفق همچنان میسازد؟!
جیرانی در حوزه سریال سازی یک مجموعه بسیار موفق در کارنامهاش دارد به نام «مرگ تدریجی یک رویا»، که جزء 10 سریال قابل بررسی و تحلیل پس از انقلاب است. سریالی که به شکل دقیقی به نگارش درآمد و جیرانی، متن بسیار قدرتمندی را ساخت و قدرت کارگردانی و تسلط او به فضای ملودرام، قدرت متن را غنا بخشید.
دو عنصر متن بسیار متفاوت آن سریال، طراحی شخصیتها توسط نویسنده و قدرت پردازش جیرانی، از امتیازات خاص سریال بود. ضمن اینکه وجه «خودباختگی فرهنگی» ممتد روشنفکران از مشروطه تاکنون، که مسئله بسیار گسترده و پیچیدهای است، اگر در متن صدها سریال و نمونههای مشابه، صدها بار استفاده شود، باز هم توجه عمومی را برخواهد انگیخت.
«مرگ تدریجی یک رویا» نخستین سریال با چنین مضمونی بود و به صورت ناگهانی مورد توجه عموم مخاطبان رسانه ملی قرار گرفت، چون این خودباختگی وجه تفکیکناپذیر، فضای روشنفکری کشورمان است.
همه عناصر سریال در «مرگ تدریجی یک رویا» در خدمت یکدیگر بودند، حتی موسیقی تیتراژ پایانی از ترانههای پاپ ممتاز پس از انقلاب است که مولفانش نمونه مشابه آنرا در کارنامهشان تکرار نکردند. اما این سریال به نقطه عطف کارنامه جیرانی تبدیل نشد.
جیرانی پس از «مرگ تدریجی یک رویا» هر اثر سینمایی که ساخت توفیقی برایش به همراه نداشت، گویی «مرگ تدریجی یک رویا» در کارنامه او یک اتفاق تکرار نشدنی بود.
جیرانی از یک مشکل عدیده، در مقام فیلمنامهنویسی و البته کارگردانی، رنج میبرد. او در مقام نویسنده و کارگردان قدرت اداره پرده سوم آثارش {غیر از مورد استثنایی قرمز} را ندارد و همواره ایدههای بکرش برای داستانگویی جیرانی، با دو پرده ابتدایی بسیار قانع کننده آغاز میشود، اما در پرده سوم، تمامی داشتههای فیلمساز از دست میرود. اگر این نقیصه مرتفع شود، جیرانی تبدیل به فیلمساز موفقی خواهد شد.
بیشتر بخوانید:
آشفتگی در سریال گرانقیمت «فریدون جیرانی»این اشکال اساسی در تمام فیلمنامههایی است که جیرانی طی چهل سال اخیر نوشت و تمامی فیلمهای سینمایی که در این سالها ساخت و مثل زخم بستر برای فیلمنامههای جیرانی.
در حوزه سریال سازی، «تعبیر وارونه یک رویا» رقتانگیزترین سریال جیرانی است. ده قسمت ابتدای جذابیت قابل اعتنایی داشت اما پس از ده قسمت، کارگردان نتوانست با هسته مرکزی یک درام امنیتی که توسط مرتضی اصفهانی، به نگارش درآمده بود، وجه ملودرام سریال را هماهنگ کند.
در نیمه دوم سریال، جیرانی نشان داد توانایی طراحی و اجرای یک صحنه اکشن ساده را ندارد و با اینکه بخش ملودرام سریال بسیار خاص و جذاب بود، اما دو سوم پایانی سریال به دلیل اشکالات فنی، موجب روگردانی مخاطبان از این اثر شد. این ناتوانی در برداشتهای اکشن در سریال نهنگ آبی کاملا مشهود است که پایان قسمت بیست و چهارم و ابتدای قسمت بیست و پنجم که باید درگیری کاراکتر جهان با جزئیات نمایش داده شود، کاملا مشهود است. پرداخت صحنههای اکشن کاملا باسمهای به سیاق فیلمفارسیهای گذشته است.
بیشتر بخوانید:
جیرانی در لیست بدترین فیلمسازان پس از انقلاب قرار میگیرد؟«نهنگآبی» حاصل تلاقی و برخورد سه سلیقه متفاوت است. فریدون جیرانی، بهرام توکلی و سعید ملکان. هر سه کارنامه ناموفقی در فیلمسازی دارند و توفیق «ابد و یک روز» و «ویلاییها» را باید به حساب کارگردانان آن آثار گذاشت. زوج توکلی – ملکان چندین تجربه تلخ و توام با شکست را ارائه کردهاند که «تختی» و «تنگه ابوقریب» از آخرین تجربههای ناموفق آنان محسوب میشود.
«بهرام توکلی» نیز از آن دسته مولفانی است که بیهوده در سینمای ایران پرطمطراق شد. فیلمهایی که توکلی میسازد، قصهاش را توده متوسط هنردوست با عقل متوسط و سطح تحصیلات متوسطه درک نمیکنند.
توکلی برخلاف شعارهای مرسوم از آن چهرههای عمیق سینمایی نیست، در واقع تولیدات توکلی مصداق همان نامی است که برای یکی از فیلمهایش برگزید؛ زرد و کم عمق. او نیز محصول دورهای است که مدیران فرهنگی احمدینژاد، به دنبال معنا و معنویت در سینما میگشتند و او فرزند خلف سینمای معناگرای آن دوران، جنین ناقصالخقهای را متولد کرد با نام «پابرهنه در بهشت» که درهمان دوران، این ریتم خاص را با آثاری همچون:«پرسه در مه»، «اینجا بدون من» و «آسمان زرد کم عمق» حفظ کرد. با تغییر ریتم سیاسی کشور، ریتم فرهنگی کند و کم عمق سینما تغییر کرد و سینمای آلترنانیو بیمعنایی جایگزینش شد. ظاهرا بیمعنایی فرهنگی دولت قبل، جایش را به پرمعنایی بدون کارکرد داده بود.
بیشتر بخوانید:
آقای جیرانی! کسی در آسانسور دچار «خفهگی» نمیشود!+ تصاویر و فیلمتوکلی در دوران جدید، نمونه کمدی سینمای معناگرای آن دوران را آزمود که نتیجه بخش نبود. «من دیهگو مارادونا هستم» تالیفی بود از مشی غضنفری معناگرا در سینما. حتی «تنسیویلیامز» بازی مشترک توکلی با سعید ملکان، یعنی فیلم بیگانه، برخلاف تمامی پیشبینیها، روی پرده سینما تصویری ارتجاعی به نظر میرسید. زوج توکلی و ملکان نتوانستند، با چنین آثاری مارادونا باشند و ارتجاع غنضفری در متن آثار مشترکشان نمود پیدا کرد. قطعا در روز صفر {با موضوع دستگیری عبدالمالک ریگی – نگارش از توکلی – کارگردانی از ملکان} که در جشنواره امسال رونمایی میشود، بازهم بر این ارتجاع غضنفری صحه خواهد گذاشت.
سعید ملکان نیز در سینما فقط ژست قدر بودن در تهیهکنندگی را دارد و دو اثر قابل اعتنایش، حاصل همکاری با سعید روستایی و منیرقیدی است و باقی آثارش از یک حد متوسط و عمدتا نازل مشخص با گرایشات توکلیوار عبور نمیکنند.
حالا تلاقی یک زوج ناموفق سینمایی، در سریال «نهنگ آبی» مثلث خود را با جیرانی ساختهاند و تلاش این مثلث، یک سریال بسیار نازل و ضعیف است که خرید و تماشای آن یک خسران است.
مهمترین انتقادی که به گروه سازنده وارد است، این است که عیبهای فنی و تکنیکی یکدیگر را نپوشاندهاند و مراقب ضعفهای تکنیکی یکدیگر نبودند، در نتیجه ترکیب سه نفره مولفان اصلی، تیم سلف مارادوناهای سینمایی هستند که در هر پرده نمایش، یک گل به خودی عیان میزنند.
جیرانی تمام نقیصههای توکلی را در تصویرسازی چند برابر میکند، در نتیجه در کنار تالیف مغشوش، در کنار کارگردانی ضعیف، با نهنگی مواجه هستیم که حتی به اندازه قورباغه هم نیست.
داستان فیلم درباره یک هکر کامپیوتر به نام آرمین مشرقی است که هیچ رفتار و شاخصه کنشگریاش حتی به صورت عام به هکرهای کامپیوتر شباهت ندارد. نحوه معارفه شخصیت، بسیار ابتدایی است و صدای ذهنی آرمین ریتم سریال را مغشوشتر میکند.
فیلمنامه آنقدر سادهانگارانه به نگارش درآمده که پارادوکس شخصیت آرمین در همان قسمتهای ابتدایی ساختار سریال را تحتالشعاع قرار میدهد. او تن به ملاقات با یکی از کاربرانش به نام «ژاله ادیب» (ماهور الوند) میدهد و در همان جلسه نخست که این دو در نمایشگاه یکدیگر را ملاقات میکنند، پس گذشت دقایقی توام با تعریف و تمجیدهای ژاله، دخترک چنان شیفته مشرقی جیرانی میشود که از او تقاضای خواستگاری میکند و برای اینکه گارانتی و خدمات پس از فروش را به صورت کامل ارائه دهد به جوانی که زندگیاش را از طریق یک سایت کتابخوانی میگذراند، پیشنهاد کار میدهد.
مشکل سریال «نهنگ آبی»، پرداخت رابطههاست. مخاطب در قسمت نخست، نمیتواند حتی مناسبات دختر پسری ژاله و آرمین را درک کند. آیا قدرت عشق در یک نگاه، با چهرههایی معمولی اینقدر روی دخترک تاثیر دارد که غیر از ازدواج، خدمات پس از فروش را بدون هیچ مقدمه و موخرهای ارائه میدهد. اگر پارتنر ژاله ادیب، در اندازه محمدرضاگلزار بود، خدمات پس از خواستگاری، باور پذیرتر بود.
«ژاله ادیب» قبل از ازدواج، در پی خدمات پس از خواستگاری است. آرمین را به شرکتی که در آنجا کار میکند، برای استخدام معرفی میکند و در جهشی سریع، مثل کودکان 7 الی 10 ساله، کمی در پارک تاببازی میکنند و در قرار بعدی، او آرمین را به محل کارش میبرد تا ضمن معرفی زمینه استخدامش را فراهم کند.
در واقع بنیان شخصیتپردازی از همان قسمت نخست ویران است. مثلث مولفان میخواهند ریتم را سریعتر کنند، اما متاسفانه، مقدمات داستانی و اسباب اصلی روایت را نابود کردهاند و به همین دلیل کیت الکترونیکی باورناپذیری را در گوشه ذهن تماشاگر نمینشانند.
به راستی کدام دختری که با زندگی شهری آشناست و حداقل عقل سلیم را دارد، فقط از طریق آشنایی با یک اکانت مجازی و ملاقات یک روزه، شیفته پسرجوانی میشود و برای اینکه با این جوان ازدواج کند او را به محل کار خودش میبرد تا برایش شغل پیدا کند؟
این چه منطق دراماتیکی است؟ کدام یک از دختران مدرن شهری با شاخصههای ژاله ادیب، مدیر، هنرمند، در همان برخورد نزدیک از نوع نخست، شیفتگی خود را برای ازدواج نشان میدهند؟ آیا دوران قحطی جنسی فرا رسیده است؟!
ادامه دارد....
منبع: تسنیممنبع: مشرق
کلیدواژه: بازار سکه و ارز اخبار خودرو حزب الله لبنان تحولات یمن احمدی نژاد ویلایی ها نهنگ آبی سعید ملکان ماهور الوند سعید روستایی عبدالمالک ریگی مرگ تدریجی یک رویا تنگه ابو قریب تنگه ابوقریب تنسی ویلیامز خودباختگی فرهنگی فریدون جیرانی سریال نهنگ آبی دانلود نقد سریال نقد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۱۲۹۲۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
باور دانشمندان درباره میزان هوش «تیرکسها» دگرگون شد
به نظر میرسد تیرکسها سادهلوحتر از آن چیزی بودند که دانشمندان تصور میکردند.
به گزارش ایسنا، اگرچه تیرانوسوروس رکس ممکن است بازوهای کوچکی داشته باشد، اما دانشمندان تا به حال عموما فکر میکردند که این پادشاه دایناسورها مغز بسیار بزرگی دارد. مطالعات قبلی نشان میداد که تی رکس کاملا باهوش بوده و هوشی تقریبا معادل با میمونهای امروزی داشته است. اما اکنون محققان دانشگاه بریستول این باور را به چالش کشیدهاند. یک گروه بینالمللی متشکل از دیرینهشناسان، دانشمندان علوم رفتاری و عصبشناسان اکنون اعلام کردهاند که این گروه از دایناسورها به اندازه خزندگان باهوش بودهاند و هوش آنها با هوش پستانداران همخوانی نداشته است.
به نقل از اساف، محققان برای بررسی این موضوع، اندازه و ساختار مغز دایناسورها را دوباره بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که این موجودات بیشتر شبیه کروکودیلها و مارمولکها رفتار میکنند.
یک پروژه تحقیقاتی منتشر شده در سال ۲۰۲۳ ادعا کرد که دایناسورهایی مانند تیرکس تعداد بسیار زیادی نورون داشتهاند و بنابراین، هوشمندتر از آنچه تصور میشد هستند. در آن زمان، محققان گفتند که این تعداد بالای نورونها میتواند مستقیما بر هوش، متابولیسم و تاریخ زندگی آنها تأثیر بگذارد و دانشمندان در نهایت به این نتیجه رسیدند که تیرکس در برخی از عاداتش تقریبا شبیه میمون بوده است. این محققان انتقال فرهنگی دانش و همچنین استفاده از ابزارها را به عنوان نمونههای بالقوه ویژگیهای شناختی که دایناسورها ممکن است داشته باشند، ذکر کردند.
با این حال، در آخرین تحقیق که در آن هیدی جورج(Hady George) از دانشگاه بریستول، دکتر دارن نیش(Darren Naish) از دانشگاه ساوتهمپتون، دکتر کای کاسپار(Kai Caspar) از دانشگاه هاینریش هاینه، دکتر کریستین گوتیرز-ایبانز(Cristian Gutierrez-Ibanez) از دانشگاه آلبرتا دکتر گرانت هورلبرت(Grant Hurlburt) از موزه سلطنتی انتاریو حضور داشتند نگاهی دقیقتر به روشهای مورد استفاده برای پیشبینی اندازه مغز و تعداد نورونها در مغز دایناسورها انداخته شد. این رویکرد باعث شد تا محققان به این نتیجه برسند که فرضیات قبلی در مورد اندازه مغز دایناسورها و تعداد نورونهای موجود در مغز آنها تا حد زیادی غیرقابل اعتماد بوده است.
این یافتهها پس از دههها تجزیه و تحلیل به دست میآیند که هم دیرینهشناسان و هم زیستشناسان به طور کامل اندازه و آناتومی مغز دایناسورها را بررسی کردند. نتایج به دست آمده به محققان کمک کرد تا رفتار و سبک زندگی این جانوران ماقبل تاریخ را استنباط کنند. اطلاعات مربوط به مغز دایناسورها علاوه بر اشکال خود حفرهها، از مواد معدنی درون حفره مغز، به نام اندوکاست، به دست آمده است.
نویسندگان مطالعه خاطرنشان میکنند که اندازه مغز دایناسورها، به ویژه لوب جلویی، بیش از حد در نظر گرفته شده است، به این معنی که تعداد نورونها نیز بیش از تصور شده است. علاوه بر این، مطالعه جدید نشان میدهد که به هر حال تخمین تعداد نورونها راهنمای قابل اعتمادی برای میزان هوش نیستند.
نویسندگان مطالعه استدلال میکنند که برای بازسازی قابل اعتماد زیستشناسی گونههای منقرض شده، دانشمندان باید به شواهد متعددی از جمله آناتومی اسکلتی، بافت شناسی استخوان، رفتار خویشاوندان زنده و رد فسیلها نگاه کنند.
هیدی، توضیح میدهد: تعیین هوش دایناسورها و سایر حیوانات منقرض شده به بهترین وجه با استفاده از چندین رشته شواهد از آناتومی ناخالص گرفته تا ردپای فسیلی به جای تکیه بر تخمین تعداد نورونها انجام میشود.
دکتر اورنلا برتراند(Ornella Bertrand) میگوید: تعداد نورونها پیشبینیکنندههای خوبی برای عملکرد شناختی نیستند، و استفاده از آنها برای پیشبینی هوش در گونههای منقرض شده میتواند منجر به تفسیرهای بسیار گمراهکننده شود.
دکتر نیش نتیجه میگیرد: این احتمال که تی رکس به اندازه یک میمون بابون باهوش بوده باشد، جذاب و ترسناک است. اما مطالعه ما نشان میدهد که چگونه تمام دادههایی که در اختیار داریم با این ایده مخالف هستند. آنها بیشتر شبیه کروکودیلهای غول پیکر هوشمند بودهاند و این نیز به همان اندازه جذاب است.